زندگینامه حضرت زهرا (س)-فاطمیه و مهدیه بربری خیل آمل
چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۱۸ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرجیم اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ زندگینامه حضرت زهرا (س)1- دوران زندگی حضرت فاطمه(س) 2-چگونگی ازدواج حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع)3- از شادی تا اندوه 1- دوران زندگی حضرت فاطمه(س)
فاطمه زهرا ( س ) وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خدیجه بود - در جود و بخشش
و بلندی نظر و حسن تربیت وارث مادر و در سجایای ملکوتی وارث پدر و
همسری دلسوز و مهربان و فداکار برای شوهرش علی ( ع ) بود . در لوح دلش جز
خداپرستی و عبادت خالق متعال و دوستداری پیامبر ( ص ) نقشی نبسته و از
ناپاکی دوران جاهلیت و بت پرستی به دور بود . نه سال در خانه پر صفای مادر
و در کنار پدر و نه سال دیگر را در کنار شوهر گرانقدرش علی مرتضی ( ع )
دوش به دوش وی در نشر تعلیمات اسلام و خدمات اجتماعی و کار طاقت
فرسای خانه ، زندگی کرد . اوقاتش به تربیت فرزند و کار و نظافت خانه و ذکر و
عبادت پروردگار می گذشت . فاطمه ( ع ) دختری است که در مکتب تربیتی اسلام
پرورش یافته و ایمان و تقوا در ذرات وجودش جایگزین شده بود. فاطمه در کنار
مادر و آغوش پر مهر پدر تربیت شد و علوم و معارف الهی را از سرچشمه نبوت
فراگرفت و آنچه را به سالها آموخته ، در خانه شوهر به مرحله عمل گذاشت و
همچون مادری سالخورده و کدبانویی آزموده که تمام دوره های زندگی را گذرانده
باشد - به اهل خانه و آسایش شوهر و تربیت فرزندان - توجه می کرد و نیز
آنچه را در بیرون خانه می گذشت ، مورد توجه قرار می داد و از حق خود و
شوهرش دفاع می کرد . 2-چگونگی ازدواج حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع)
از آغاز معلوم بود و همه می دانستند که جز علی ( ع ) کسی همسر ( کفو )
فاطمه دختر پیامبر عالیقدر اسلام نیست . با وجود این ، بسیاری از یاران و
کسانی که خود را به پیغمبر ( ص ) نزدیک احساس می کردند ، به این وصلت چشم
داشتند و این آرزو را در دل می پروردند . نوشته اند : پس از این آزمونها
عده ای از اصحاب به حضرت علی ( ع ) می گفتند : چرا برای ازدواج با یگانه
دختر پیغمبر ( ص ) اقدام نمی کنی ؟ حضرت علی ( ع ) می فرمود : چیزی ندارم
که برای این منظور قدم پیش نهم . آنان می گفتند : پیغمبر ( ص ) از تو
چیزی نمی خواهد . سرانجام حضرت علی ( ع ) زمینه را برای طرح این درخواست
آماده دید . روزی به خانه رسول اکرم ( ص ) رفت . اما شدت حیا مانع ابراز
مقصود شد . نوشته اند دو سه بار این عمل تکرار گردید . سومین بار پیغمبر
اکرم ( ص ) از علی ( ع ) پرسید : آیا حاجتی داری ؟ علی ( ع ) گفت : آری .
پیغمبر فرمود : شاید برای خواستگاری زهرا آمده ای ؟ علی عرض کرد : آری .
چون مشیت و امر الهی بر این کار قرار گرفته بود و پیامبر از طریق وحی بر
انجام دادن این مهم آگاه شده بود ، می بایست این پیشنهاد را با دخت گرامیش
نیز در میان بگذارد و از نظر او آگاه گردد . پیامبر ( ص ) به دخترش فاطمه
گفت : تو علی را خوب می شناسی ، علی نزدیکترین افراد به من می باشد . در
اسلام ، سابقه فضیلت و خدمت دارد . من از خدا خواستم برای تو بهترین شوهر
را برگزیند . خداوند مرا به ازدواج تو با علی امر فرموده است . بگو چه نظر
داری ؟ فاطمه ساکت ماند . پیغمبر سکوت او را موجب رضا دانست و مسرور شد و
صدای تکبیرش بلند شد . آن گاه پیامبر ( ص ) بشارت این ازدواج را به علی ( ع
) فرمود و مهر فاطمه را 400مثقال نقره قرار داد و در جلسه ای که عده ای از
اصحاب بودند ، خطبه عقد را قراءت کرد و این ازدواج فرخنده انجام شد .
گفتنی است که علی ( ع ) جز یک شمشیر و یک زره و شتری برای آب کشی چیزی در
اختیار نداشت . پیغمبر ( ص ) به علی فرمود : شمشیر را برای جهاد نگه دار ،
شترت را هم برای آب کشی و سفر حفظ کن ، اما زره خود را بفروش تا وسایل
ازدواج فراهم شود . پیغمبر ( ص ) به سلمان فرمود : این زره را بفروش .
سلمان زره را به پانصد درهم فروخت . سپس گوسفندی را کشتند و ولیمه عقد
ازدواج دادند . این جشن در ماه رجب سال دوم هجرت انجام شد . تمام وسایلی که
به عنوان جهیزیه به خانه فاطمه زهرا ( ع ) دخت گرامی پیامبر ( ص ) آورده
شده است ، از 14قلم تجاوز نمی کند : چارقد سرانداز - دو عدد لنگ - یک قطیفه
- یک طاقه چادر پشمی - 4 بالش - یک تخته حصیر - قدح چوبی - کوزه گلی - مشک
آب - تنگ آبخوری - تختخواب چوبی - یک طشت لباسشویی - یک آفتابه - یک زوج
دستاس و مقداری عطر و بخور . این است جهیزیه و تمام اثاث خانه فاطمه زهرا
زوجه علی ( ع ) سرور زنان عالم . در شب زفاف - به جای خدیجه که به جهان
باقی شتافته بود ، سلمی دختر عمیس مواظبت از فاطمه زهرا را بر عهده داشت - و
رسول اکرم ( ص ) خود شخصا با عده ای از مهاجر و انصار و یاران باوفا در
مراسم عروسی شرکت فرمود - از بانک تکبیر و تهلیل فضای کوچه های مدینه
روحانیتی خاص یافته بود و موج شادی و سرور بر قلبها می نشست . پیامبر
گرامی دست دخترش را در دست علی گذاشت و در حق آن زوج سعادتمند دعای خیر کرد
و آنها را به خداوند بزرگ سپرد . و بدین سان و با همین سادگی عروسی بهترین
مردان و بهترین زنان جهان برگزار شد . 3- از شادی تا اندوه
در سال یازدهم هجری در آخر ماه صفر رحلت جانگداز پیامبر ( ص ) پیش آمد و
چه دردآور بود جدایی این پدر و دختر - پدری چون پیامبر گرامی که همیشه
هنگام سفر با آخرین کسی که وداع می کرد و او را می بویید و می بوسید ، دخت
گرامیش بود و چون از سفر بازمی گشت ، اولین دیدار را با دخترش داشت .
پیوسته از حالش جویا می شد و رازی از رازها را در گوش جانش می گفت و دختری
که پیوسته از کودکی در کنار پدر بود و از او پرستاری می کرد ، گاهی با
زنان هاشمی به میدان جنگ می شتافت تا حال پدر را جویا شود . چنانکه در جنگ
احد که به دروغ آوازه درافتاد که پیامبر ( ص ) در جنگ کشته شده ، به دامنه
کوه احد شتافت و سر و صورت خونین پدر را شستشو داد و از خاکستر حصیری که
سوخته بود بر جراحات پدر پاشید و از زخمهای آن حضرت مواظبت کرد تا بهبود
یافت - دختری که لحظه به لحظه که از کارهای خانه داری و بچه داری فراغت می
یافت ، به خدمت پدر می رسید و از دیدارش بهره مند می شد ... آری لحظه
جدایی این چنین پدر و دختری فرارسید و چه زود فرارسید . پیامبر ( ص ) در
بستر بیماری افتاد و رنگ رخسارش نمایانگر واپسین لحظات عمرش بود . عایشه
روایت می کند که پیغمبر ( ص ) در حالت جان دادن و آخرین رمقهای حیات ،
دختر عزیزش فاطمه ( ع ) را خواست و نزدیکش نشانید و در گوش او رازی گفت که
فاطمه سخت به گریه افتاد . پس از آن سخن دیگری گفت که ناگهان چهره فاطمه
شکفته شد . همگان از دیدن این دو منظره متضاد متعجب شدند . راز این
رازگویی را از حضرت فاطمه زهرا خواستند ، فرمود : نخست پدرم خبر مرگ خود را
به من گفت ، بسیار محزون شدم و عنان شکیبایی از دستم بشد ، گریه کردند ،
او نیز متأثر شد ، دیگر بار در گوشم گفت : دخترم ! بدان تو نخستین کسی از
خانواده هستی که به زودی به من ملحق خواهی شد . به شنیدن این بشارت خوشحال
شدم . پدرم فرمود راضی هستی که " سیده نساء العالمین و سیده نساء هذه
الامة " باشی ؟ فاطمه گفت : به آنچه خدا و تو بپسندید راضی ام . باری ،
فاطمه سرور زنان عالم و سرور زنان این امت - این نو گل خندان باغ رسالت بر
اثر تندبادهای حوادث ، زود پر پر شد و چندی بعد از پدر بزرگوارش به
وی پیوست . وه که چه کوته بود عمر آن ملکه اسلام . آری ، مرگ پدری مهربان و
دگرگونیهایی که پس از رسول خدا ( ص ) روی نمود ، روح و جسم دختر پیغمبر (
ص ) را آزرده ساخت . وی در روزهایی که پس از مرگ پدر زیست ، پیوسته رنجور ،
پژمرده و گریان بود . هرگز رنج جدایی پدر را تحمل نمی کرد و برای همین بود
که چون خبر مرگ خود را از پدر شنید لبخند زد . او مردن را بر زیستنی جدا
از پدر ، ترجیح می داد . سرانجام ، آزردگیها و ناتوانی تا بدان جا کشید که
دختر پیغمبر ( ص ) در بستر افتاد . در مدت بیماری او ، از آن مردان جان بر
کف ، از آن مسلمانان آماده در صف ، از آنان که هر چه داشتند ، از برکت پدر
او بود ، چند تن او را دلداری دادند و یا به دیدنش رفتند ؟ ظاهرا جز یکی
دو تن از محرومان و ستمدیدگان چون بلال و سلمان کسی از این بانوی گرانقدر
غم خواری نکرد . اما زنان مهاجر بویژه انصار ، که از آزردگی و
بیماری فاطمه ( ع ) خبر یافتند ، با مهربانی نزد او گرد آمدند و از او
عیادت و دلجویی نمودند . دختر پیامبر ( ص ) در بستر بیماری نیز ، در پاسخ
کسانی که از او احوالپرسی می کردند ، سخنانی فصیح و بلیغ بر زبان می راند .
سخنانی که در آن روز ، درد دل و گله و شکوه بانویی داغدیده و ستم رسیده می
نمود ، اما بحقیقت اعلام خطری بود ، که مسلمانان را از تفرقه افکنی و فتنه
انگیزی در آینده بیم می داد . باری ، دخت پیامبر ( ص ) گفتنیها را گفت و
بر اثر مصائب جانکاه و دوری از پدر مهربان گرانقدرش رسول مکرم ( ص ) به "
گلشن رضوان " شتافت . روابط عمومی فاطمیه (س) ومهدیه (عج) آمل-بربری خیل